نامشان نعمان بن ثابت پسر مرزبان است، وکنیه ایشان
ابوحنیفه می باشد، وی امام مذهب احناف که بیشترین پیروان را از مسلمانان تشکیل می
دهند می باشد. وی در خانواده ای که در بین قومش دارای شرف واحترام بود بدنیا آمد،
اصل ایشان از کابل – پایتخت افغانستان - می باشد. جدشان مرزبان در زمان خلافت
طلائی حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه مشرف به دین اسلام شد، چگونگی انتقال جد یا
پدر شان به کوفه دو گونه نقل شده است:
1ـ در زمان فتح کابل به دست مسلمانان اسیر و به کوفه منتقل شده است.
نامشان نعمان بن ثابت پسر مرزبان است، وکنیه ایشان
ابوحنیفه می باشد، وی امام مذهب احناف که بیشترین پیروان را از مسلمانان تشکیل می
دهند می باشد. وی در خانواده ای که در بین قومش دارای شرف واحترام بود بدنیا آمد،
اصل ایشان از کابل – پایتخت افغانستان - می باشد. جدشان مرزبان در زمان خلافت
طلائی حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه مشرف به دین اسلام شد، چگونگی انتقال جد یا
پدر شان به کوفه دو گونه نقل شده است:
1ـ در زمان فتح کابل به دست مسلمانان اسیر و به کوفه منتقل شده است.
2ـ در زمان خلافت عمر(رض) به اسلام گرویده و سپس به کوفه منتقل شده است. امام
ابوحنیفه رحمة الله علیه در سال 80 هجری در کوفه در زمان عبدالملک بن مروان بدنیا
آمد.
دوران تحصیلی امام ابوحنیفه
وی در خانواده ای مسلمان، باتقوی، ثروتمند و سخاوتمند پرورش یافت وچنین بنظر می
رسد که تنها فرزند پدر ومادرش بوده است. پدرش در کوفه به پارچه فروشی اشتغال
داشته. تحصیلات امام ابوحنیفه ابتدا در علم کلام بود و بعداً به علم فقه روی آورد
و نزد حماد بن ابیسلیمان، تلمذ نمود و حدود 18 سال در مصاحبت با استاد بود
زُفر یکی از شاگردان امام ابوحنیفه ، سبب روی آوردن امام به فقه را از زبان امام
چنین بیان می کند. در علم کلام بدرجه ای رسیده بودم که زبانزد عام وخاص شده بودم.
حلقه ی درس ما، در نزدیکی حلقه ی درس حمّاد بن ابی سلیمان بود. روزی زنی از من
سوال کرده که مردی می خواهد زنش را بر اساس سنت طلاق دهد او را چند طلاق دهد؟ از
او خواستم که از حمّاد سوال کند و مرا در جواب مسئله قرار دهد. حمّاد به او گفته
بود: باید زن از قاعده ی ماهیانه پاک باشد و شوهرش با او همخوابی نکند پس او را یک
طلاق بدهد بعد از دو حیض دیگر (که در مجموع 3بار قاعده ماهیانه را پشت سر گذاشته
است) غسل کرده بعد می تواند شوهر کند. امام ابو حنیفه می گویند: بعد از آن علم
کلام را رها کرده وبه حلقه درس حمّاد رفته وبه خاطر خوب فهمیدن درسهایش جواب درست
دادن مورد احترام حمّاد قرار گرفتم.
امام ابو حنیفه به افکار وآراءِ فقهی حمّاد روی آورده و از شاگردان ممتاز وی شد.
بدین خاطر حمّاد او را در صدر حلقه ی درس خود می نشاند. رفتار او با استادش حمّاد
هم جای تعجب و تأمل می باشد، مثلاً پشت در خانه ی استادش می نشست تا اینکه استادش
از خانه خارج شود و از او سوال کرده ویا احتیاجات او را بر آورده کند، ومدت 18 سال
بدین صورت در مصاحبت و محضر استادش بود تا اینکه حماد وفات یافت و شاگردانش، امام
ابوحنیفه را به جانشینی او انتخاب کردند. امام ابوحنیفه می گوید: از زمانی که
حمّاد وفات یافته من هر نمازی که ادا میکنم برای او و پدر و مادرم از خدا طلب
مغفرت می کنم.
روش امام ابوحنیفه در برخورد با مسائل اجتهادی
ایشان روش جدیدی برای اجتهاد و تحقیق در فقه آغاز کرد و مسایل فقهی را به بحث و
مناقشه میگذاشت و بعد از طرح مسئله به شاگردانش فرصت میداد که هر کدام رأی خویش
را اظهار بدارند و در نهایت او به تصحیح آراء میپرداخت ولی باز هم رأی خویش را بر
آنان تحمیل نمیکرد. و چه بسا بحث و مناظره ی مسئله ای چندین روز ادامه می یافت.
این بحث علمی آزادی بود که در آن به آراء افراد احترام گذاشته می شد. و به دور از
هر گونه تعصب بود و امام با وجود اینکه رای خود را بیان می کرد امّا هیچکس را ملزم
به تبعیت از آن نمی کرد رحمت خداوند بر ایشان باد.
شاگردان امام ابوحنیفه رحمة الله علیه
خود امام ابو حنیفه کتابی در فقه تألیف نکرده اما آراء وافکارشان توسط شاگردان
مخلصشان در سراسر عالم پخش شده است. ایشان شاگردانی همانند قاضی امام ابویوسف،
محمدبنحسن شیبانی، زفر بن هذیل و... تربیت کرد. امام ابو یوسف یعقوب بن ابراهیم
بن حبیب انصاری مشهور به قاضی می باشد. ایشان در کوفه بدنیا آمده و در حلقات درس
ابن ابی لیلی شرکت می کرده پس به نزد امام ابوحنیفه آمده وملازمت او را برگزبده
است.امام ابویوسف مردی فقیه، عالم و حافظ بود که منصب قضاوت دوران سه تن از خلفای
بنی عباس: مهدی و هادی وهارون الرشید را به عهده داشت. و دارای تألیفات مشهوری می
باشد.
از دیگر شاگردان مشهور امام:می توان از محمد بن حسن شیبانی که در موقع وفات امام
ابوحنیفه کوچک بوده نام برد، وی تحصیلاتش را در نزد امام ابویوسف به پایان رساند و
از سفیان ثوری و اوزاعی نیز استفاده و بهره های فراوان برد. و به نزد امام مالک
رفته و حدیث را از ایشان فرا گرفته است. در دوران خلافت هارون الرشید منصب قضاوت
را به عهده گرفت. وی دارای تألیفاتی می باشد که مرجع اول در فقه حنفی است.
و از دیگر شاگردان امام: می توان از امام زُفر بن هُذیل نام برد، که ایشان از
قدیمی ترین شاگردان امام ابوحنیفه به شمار می آید. که از ایشان کتابهای مشهوری
بجای نمانده است.
ملاحظه می شود که امام رحمة الله علیه شاگردانی داشته که خودشان امامانی در علم و
فضل بوده اند و در فقه اسلامی تأثیر به سزا یی گزاشته اند.
فهم ودرک امام ابو حنیفه واحترام گذاشتن بحدیث
پیامبر صّلی الله علیه و سلم
امام ابوحنیفه رحمة الله علیه مشهور به اجتهاد وفقه و رأی وقیاس می باشد. مشهور
است (مردم در قیاس محتاج ابوحنیفه می باشند) پس هنگامی که فقه ذکر می شود امام
ابوحنیفه همانند کوهی استوار وسر به فلک کشیده می باشد.
امام ذَهَبی می گوید: امامت در فقه ومسائل دقیق آن، به امام ابوحنیفه می رسد
وهیچگونه شکی هم در آن نیست:
وَلَیسَ یَصحٌ فِی الأذهَانِ شیءٌ إذا احتَاجَ النّهارُ إلی دَلیلٍ (1)
با این درجه ی علمی، امام ابوحنیفه هیچگاه نظر و رایش را بر حدیث رسول الله صّلی
الله وسلم علیه برتر نمی دانست.
نقل است که می گوید: آنچه که از رسول الله صّلی الله وسلم به ما برسد بر سر وچشم
خود می گزاریم و پدر و مادرم فدای رسول الله باد، و حق مخالفت با رسول الله را
نداریم. اما در مورد اقوال صحابه کرام حق انتخاب سخن آنها را داریم امّا غیر از
صحابه (2) آنها دارای رأی هستند و ما هم دارای رأی).
روایت می کنند که ابوجعفر به امام ابوحنیفه نوشت: چنین به من خبر رسیده که قیاس را
بر حدیث رسول الله صّلی الله وسلم علیه مقدم می شماری؟ امام ابوحنیفه در جواب او نوشت:
ای امیرالمومنین خبر این چنین نیست که به شما رسیده، ابتداء به کتاب خداوند عمل می
کنیم. سپس به سنت رسول الله صّلی الله وسلم علیه، سپس به فتاوای ابوبکر وعمر
وعثمان رضی الله عنهم سپس به فتاوای باقی صحابه و هنگامی که صحابه در مسئله ای با
هم اختلاف کردند از قیاس استفاده می کنم وبین خداوند وبندگانش هیچگونه نسبت
وخویشاوندی وجود ندارد.(3)
ابن عبدالبر در مورد ذکاوت و تیز هوشی امام ابوحنیفه باب خاصی در کتاب
"اللنتقاء" دارد که از حسن بن زیاد لؤلؤی نقل می کند که: (زنی دیوانه به
اسم امّ عمران به شخصی گفت: ای پسر دو زناکار! ابن ابی لیلی آنجا بود دستور داد او
را به مسجد آورده و دو حدّ شرعی که یک حدّ برای پدرش وحدّ دیگر برای مادرش بود بر
او اجراء کردند. چون این خبر به ابوحنیفه رسید گفتند: از شش جهت اشتباه کرده است)
1- دیوانه بر او حدّ اجراء نمی شود.
2- در مسجد حدّ اجراء نمی شود.
3- او را در حال ایستاده حدّ زده در حالیکه می بایست زنان را در حالت نشسته حدّ
زد.
4- بر او دو حدّ اجراء کرده است، در حالیکه اگر شخصی به قومی تهمت بزند تنها بر او
یک حدّ اجراء می شود.
5- بر او حّد اجراء کرده است در حالیکه پدر و مادر آن شخص غائب هستند و باید با
حضور آن دو اجراء می شد زیرا حّد در حضور کسی که شکایت کرده است اجراء می شود.
6- دو حّد را یک مرتبه اجراء کرده است در صورتیکه کسی که بر او دو حّد واجب باشد
باید اثر حّد اولی از بین برود پس حّد دوم بر او اجراء شود.
صبر و بردباری امام ابوحنیفه رحمة الله علیه
صبر و بردباری امام ابوحنیفه به حّدی بود که ضرب المثل قوم شده بود. امام ذهبی از
عبدالرزاق روایت می کند که: هیچکس بردبارتر از ابوحنیفه ندیده ام، در مسجد خیف در
منی نزد او نشسته بودیم شخصی از او سوالی کرد جواب او را داد آن مرد گفت: حسن بصری
رأی دیگری دارد. ابوحنیفه گفتند: حسن بصری اشتباه کرده است. آن شخص در حالیکه چهره
اش برافروخته شده بود گفت: ای... ! می گوئی حسن بصری اشتباه کرده است؟ مردم
خواستند او را بزنند. امام امانع از حرکت و خشم اطرافیان می شود و فرماید: می گویم
حسن بصری اشتباه کرده است و عبدالله بن مسعود درست می گوید.
همچنین از یزید بن کُمَیت روایت است که: شخصی را دیدم که به امام ناسزا می گفت و
خطاب به ایشان می گفت: ای کافر، ای زندیق! ولی امام در جواب او گفتند: خداوند ترا
ببخشد، خداوند بر عکس آنچه تو در باره من می گوئی در مورد من می داند.
این تنها شمه ای از صبر و بردباری امام رحمة الله علیه می باشد و بقول مشهور: مشت
نمونه خروار است.
گهرهایی از سخنان وحکمت های امام ابوحنیفه رحمة
الله علیه
اگر فقهاء و علماء در این دنیا و در آخرت اولیاء نباشند پس خداوند ولیّ ندارد.
کسی که در مورد چیزی از علم سخن می گوید و گمان می کند که خداوند از او سوال نمی
کند که بر چه اساسی در دین خدا فتوی داده ای، پس جان و دینش برای او بی ارزش شده
است.
کسی که علم را به خاطر دنیا فرا می گیرد از برکت علم محروم می شود و دیگران از آن
بهره مند نمی شوند. و کسی که علم را به خاطر دین و خدا فرا می گیرد در علمش برکت
داده می شود و در قلبش جای می گیرد و افراد زیادی از آن استفاده خواهند کرد.
"کسی که می خواهد از عذاب آخرت نجات یابد، نباید از سختی های دنیا بترسد.
سخنان علماء درباره ی امام ابوحنیفه رحمة الله
علیه
امام مالک رحمة الله علیه در باره ایشان می گوید:
ایشان کسی بود که می توانست با دلیل و حجت به تو ثابت کند که این ستون سنگی از طلا
ساخته شده است.
امام شافعی رحمة الله علیه می گوید:
مردم در فقه محتاج و وابسته به ابوحنیفه می باشند.
قاضی امام ابویوسف رحمة الله علیه می گوید:
مردم می گفتند: خداوند ابوحنیفه را با فقه و علم و سخاوت و بخشش و اخلاق قرآنی
زینت داده است.
ابن عبدالبر می گویند: ابوداود سجستانی گفته: ابوحنیفه امام بود و مالک هم امام
بود و شافعی هم امام بود.(4)
امام احمد رضی الله عنه امام ابوحنیفه را به خوبی یاد می کرد و از خداوند برای او
طلب رحمت می کرد و در دوران زندان زیر شکنجه دژخیمان ظالم گریه می کرد و با یاد
آوردی شکنجهای امام ابوحنیفه به خاطر قبول نکردن منصب قضاوت، خود را تسلّی و آرامش
می داد.
وفات امام ابو حنیفه رحمه الله علیه
نکته جالب توجه این که امام ابوحنیفه با حاکمان وقت که خلفای عباسی بودند، هیچ وقت
سازش نکرد. و از نهضتهای اصلاحطلبی حمایت میکرد. ایشان از قیام زیدبن علی حمایت
کرد و همچنان از قیام ابراهیم بن عبدالله حسنی از پیشوایان زیدیه در شهر بصره
حمایت نمود.امام ابوحنیفه در عهد خلافت منصور از کوفه به بغداد فراخوانده شد تا
عهدهدار منصب قاضیالقضات آنجا شود ولی ایشان از قبول این منصب خود داری کرد و
نپذیرفت و مقاومت نمود. تا اینکه سرانجام توسط خلیفه وقت زندانی، و در سال 150
هجری قمری در همان زنداندر زیر شکنجه دژخیمنن به شهادت رسیددرگذشت. اسماعیل بن
حماد بن ابی حنیفه نقل می کند که: همراه پدرم از زباله دان محله ای رد می شدیم ،
که پدرم گریه کرد ، علت گریه را از ایشان پرسیدم. گفت فرزندم: در این مکان ابن ابی
هبیره به مدت 10 روز هر روز 10 ضربه شلاق به پدرم ابوحنیفه می زد تا شاید که منصب
قاضی القضات را قبول کند ولی پدرم از قبول این منصب خودداری می کرد.
رحمت خداوندی بر این امام بزرگوار باد و خداوند ایشان را بخاطر زحمات فراوانی که
برای اسلام و مسلمین متحمل شده جزای خیر بدهد. آمین